برای دانلود فایل صوتی این قسمت ، اینجا کلیک کنید
مجموعه اپیزودهای رایگان لاغری با ذهن همیار اسپورت به ما کمک میکنه تا موانع ذهنی بر سر راه رسیدن به تناسب اندام رو برداریم و ذهن و جسمی سالم تر داشته باشیم.
موانعی از قبیل تنبلی ، بی حالی ، بی انگیزگی ، نداشتن انرژی و از این دست موانع .
تا به اینجای داستان هرروز با روشن شدن چراغهای بیشتری توی ذهنمون تونستیم تا به الان مسیر شفاف تری برای رسیدن به هدفهای خودمون رو متصور بشیم .
کم کم داریم دلیل رفتارهای ناخوداگاهی که بهمون ضربه زدن و مانع پیشرفتمون شدن رو متوجهه میشیم و یواش یواش داریم باور سازی میکنیم تا بتونیم در نهایت رفتارهای خودمون رو اصلاح کنیم.
امروز میخوایم از یکی از قوی ترین سلاح های درون وجودمون با خبر بشیم و نحوه استفاده از این سلاح قدرتمند رو یاد بگیریم و در روزمرگی ازش استفاده کنیم.
سلاحی که امروز میخوایم بهش مجهز بشیم ،،یک به بی نهایت در برابر ذهن نجواگر منفی ،، به ما برتری میده و میتونه هر انسانی رو به یک ابر قهرمان الهام بخش در تمامی تاریخ بدل کنه و اون چیزی نیست جز قدرت کلام و سخن گفتن.
خب ، تا اینجای کار ما گفتیم که افکاری که از ذهنمون داره هر لحظه عبور میکنه ، هرلحظه داره با ارتعاش فرکانسی زندگی مونو خلق میکنه.
بزرگترین و قوی ترین ابزاری که فورا و در آن واحد میتونه رشته افکار منفی رو قطع کنه همین حرف زدنه.
حرف زدن با کی؟ با خودمون؟
حرف زدن راجب چی؟ راجب چیزی که میخوایم.
چرا؟ چون ما داریم تلاش میکنیم که به سمت تناسب اندام ذهن رو برنامه ریزی کنیم. و افکاری که داره به صورت سلسله وار بهمون میگه تو نمیتونی ، تو از پسش بر نمیایی ، تو بی عرضه ای ، تو ژنتیک خوبی نداری ، تو یار تمرینی نداری تو تو تو تو ، حالا دیگه میدونیم که این افکار در اون لحظه دارن حالمونو خراب میکنن و احساس یاس و نا امیدی بهمون میدن.
احساس بد و انرژی منفی فرکانس ارتعاش منفی داره و باعث میشه که حال بدتر و احساس بدتری نسبت به زندگی داشته باشیم و تجربه های بد رو داشته باشیم.
برای مثال کسی که هرروز و هر لحظه داره توی ذهنش نشخوار فکری میکنه که من بی انگیزه هستم ، من بدبختم ، من فلان من فلان ،، خب معلومه که هرروز بیشتر و بیشتر در دام افسردگی و بیماری و غم بیشتر فرو خواهد و هرروز از تناسب اندام دور و دورتر میشه.
پس باید یه جایی دست به اسلحه بشیم و دشمن رو( همون ذهن نجواگر خودمون) که داره ذهنمون رو با قدرت بمباران انرژی منفی میکنه ، اول خلع سلاح کنیم.
دوم شروع کنیم ذهنمون رو با افکار مثبت به صورت آگاهانه بمباران انرژی مثبت کنیم.
در واقع شما باید بتونی در اعماق تاریکی های ذهنت شمعی روشن کنی و به سمت نور حرکت کنی.
چطوری ؟ با شروع کردن به حرف زدن.
شاید به اشتباه برداشت کرده باشید که خب از لب و دهن نمیخواد استفاده کنم و صوتی از گلوم بیاد بیرون ، همین که توی ذهنم با خودم حرف بزنم میتونم کنترلش کنم.
باید بهتون بگم که سخت در اشتباهید ، چون گفتگوی ذهنی بدون استفاده از صوت و کلام ده ثانیه بیشتر دوام نداره در بهترین حالت و به سرعت دشمن کنترل تسمه نقاله افکارتون رو به دست میگیره و شمارو به راحتی شکست میده.
شما باید حرف بزنی ، حتی با آهسته ترین صوتی که میتونی از حنجره بدی بیرون و زیر لب زمزمه کنی تا فقط خودت بفهمی ، میتونی بزرگترین افکار منفی جهان رو در ذهنت کنترل کنی و اون رو متوقف کنی.
چی بهتر از این؟
من حالا دیگه فهمیدم کنترل افکارم میتونه حالمو خوب کنه و حال خوب همونطور که قبلا هم گفتیم یعنی اتفاق خوب.
پس بیائید امروز این مورد جدید رو با هم تست کنیم.
وقتهایی که حالت بده ، انگیزه نداری ، بی حالی و نمیدونی چطوری باید از این حال بد بیایی بیرون !!!
میدونی که باید ورزش کنی و خودت حال خودتو خوب کنی ولی نمیدونی چطوری باید شروع کنی و چکار کنی برات یه پیشنهاد دارم.
شروع کن به نکات مثبت زندگیت آگاهانه نگاه کن و احساس سپاسگزاری داشته باش بابت نعمتی که الان داری و میتونی ازش استفاده کنی و راجبش حرف بزن.
مثلا شما امروز رفتی سرکار و توی محل کار با یه شخصی بحثت شده! هرکی
ارباب رجوع ، راننده تاکسی، سوپری سرکوچه ، کارفرما ، هرکی.
یه اتفاقی افتاده یه کنتاکتی به وجود اومده که شما داری توی ذهنت خودخوری میکنی و مدام این ذهن نجواگرت داره افکار منفی بیشتری برات میسازه تا بزنه نابودت کنه.
توی اپیزودهای قبلی یادتونه از ترمز کردن صحبت کردیم؟
اگر از ترمز گرفتن کارت رد شد و اتفاق افتاد و درگیر شدی ، الان دیگه باید آلارم توی ذهنت به صدا در بیاد.
باید بهت بگه مسعود این حس منفی داره از درون روحتو میخوره ، کنترلش کن و همون موقع باید شروع کنی به استفاده از قدرت کلام و حرف زدن.
اتفاقی که میافته وقتی که حرف میزنی اینه که افکار در پس کلام حرکت میکنن.
یعنی وقتی شما شروع میکنی به حرف زدن ، ذهنت برای اینکه بتونه اصوات رو با عضلات گفتاری و سیگنالهای ارسالی از مغز هماهنگ کنه ، تسمه نقاله رو میبره سمت حرفی که شما میزنی.
برای همینم هست که تو دعواهای ناجور همون اول نمیزنن همدیگرو بکشن، یکی این میگه ، یگی اون و همینطوری ادامه پیدا میکنه تا خون آدمها به جوش میاد و دیگه بی اختیار کنترل خودشونو از دست میدن و شیطانهای وجودیشون یا همون شعر معروف گرگ فریدون مشیری میافتن به جون هم و …. دیگه ادامه نمیدم.
پس ببین وقتی حرف بزنی ذهنت شاید ده ثانیه اول مقاومت کنه ، ولی فقط کافیه ادامه بدی و حرف بزنی.
اون اتفاق منفیه و همه آدمهای درگیر درش و همه لوکیشن اون محل رو توی ذهنت بذار کنار و راجب چیزهایی که دوست داری و نعمتهایی که توی زندگیت داری حرف بزن و سعی کن احساس خوب سپاسگزاری رو نسبت به داشته های همین لحظه زندگی ات به زبون بیاری.
تا ذهنت از اون افکار انرژی منفی بیاد بیرون و بیافته دنبال کلامت .
مغزت اجبارا پروژه قبلی رو رها میکنه و شروع میکنه در خدمت بودن برای پروژه جدید.
و افکارتو آماده میکنه برای اینکه تو ازشون صحبت کنی.
برای مثال وقتی که شروع میکنی به شمردن نعمتهای زندگیت میبینی که تمومی نداره مثلا شمایی که الان داری این پادکست رو میشنوی چنتا نعمت داری که شاید به نظرت چیز مهمی نباشه ولی من میخوام بگم برات.
بریم بشماریم.
شما گوش سالمی داری،پرده گوشت سالمه ،کوچکترین عضله بدنت که توی گوش میانی هست سالمه و داره درست کار میکنه ، اتصال بین پرده گوش و دیافراگم و رشته های عصبی منتهی به گوشت برقراره و سیگنالها سالم هستن ، پیامهایی که به مغزت ارسال میشه به خوبی توسط سیناپسها و سلولهای مغزی شما پردازش میشن ، مغز شما معنی کلمه ها و مفهوم جملات رو پردازش میکنه و متوجه میشی و صدای منو به خوبی میشناسی چون ده اپیزود با من همراه بودی، تمامی سلولهای مغزی شما در اون قسمتی که مسئول دریافت سیگنالها شنوایی و پردازش و تفهیم اونهاست یه خوبی کار میکنه ، سلولهای مغزی شما با اکسیژن و گلیکوژن کار میکنن ، در نتیجه شما تونستی از قبل نفس بکشی ،ریه های سالمی داری ، گلبولهای قرمز در خون شما به اندازه کافی وجود داره و این گلبولها اکسیژنی رو که از طریق ریه هات جذب کردی در ریه ها دریافت میکنن و میره به سمت قلب تا اون رو پمپ کنه به سرتاسر بدن شما و همچنین سلولهای مغزی تا ازش استفاده کنن برای کار کردن.
سلولهای مغزی شما غذا میخوان و گفتیم که غذاشون گلیکوژن هست و گلیکوژن در بدن شما توسط غذا خوردن از مواد غذایی دارای کربوهیدرات ساخته میشه ، کبد شما سالمه ، چون کارخانه تولید گلیکوژن هست و از میلیاردها میلیارد اجرای متفاوت قطعات جداگانه داره استفاده میکنه که بابت همه اینها باید سپاسگزار باشی و تک تک اینها نعمت هستن.
هنوز زوده از بدن خارج بشیم ، تمامی اجرای دستگاه گوارش شما برای تولید گلیکوژن مثل حلقه های یک زنجیر با هم در تماس هستند.
و میتونی بابت تک تک سلولهای این مسیر سپاسگزار باشی.
از وقتی که شما غذا رو با چشمهای سالم و جذاب و قشنگت میبینی یه بخش دیگه ای از مغزت شروع میکنه به تولید هورمونهای مناسب برای جذب اون غذا توی بدنت و وقتی که غذا میخوری با دندونهای سالمت این اتفاق میافته ، خرابارو کار نداریم ، ذهنت منحرف نشه ، با سالما داری غذاتو میجوی ، بزاق دهانت توسط یه سری غده دیگه که اونم از میلیونها قطعه تشکیل شده تولید میشه تا بتونی بهتر عمل جویدن رو انجام بدی ، لبهای شما ،نای شما ، حلق شما ، مری شما ، معده شما ، روده های بزرگ و کوچک ، هورمونها و میلیون ها میلیون سلول دیگه با هم در ارتباط هستن تا فقط عمل جذب انرژی غذایی که شما میل کردی اتفاق بیافته و گلیکوژن ساخته بشه بره توی بدن و سلولهای مغزی شما و دستگاه عصبی ازش استفاده کنن تا بتونن سیگنالی که توسط معجره ای به نام گوش ارسال شده رو تجزیه و تحلیل کنن تا فقط شما بتونی بشنوی.
حالا من دیگه نمیخوام وارد جزئیات قلب و کلیه و کبد و روده و … بشم که هرکدام از اینها شگفتی های در وجودشون هست که در دو حالت شما میتونی متوجهه اش بشی ، حالت اول وقتی که از دستشون میدیم یا خرابشون میکنیم ، حالت دوم وقتی که راجبشون مطالعه میکنیم و میبینیم که هرچی میخونیم بیشتر میفهمیم که هیچی نمیفهمیم.
حالا از بدن که بیائیم بیرون میتونیم بریم به مواردی از قبیل همین غذایی که داریم و میتونیم میل کنیم اشاره کنیم.
مسیری که این غذا طی کرده ، از آفتاب و آب و خاک و مزرعه و بذر ، کشاورز و کود و سم و ماشین آلات حمل و نقل و … که بازم از هزاران قطعه به هم پیوسته تشکیل شده تا بیاد بره توی بدن ما و تولید انرژی کنه خودش یه روایت چند هزار صفحه ای میشه اگر بخوایم به صورت فقط خلاصه بهش اشاره کنیم و سپاسگزارشون باشیم و آگاهانه توجه ذهنی خودمون رو بگذاریم روی داشته ها و نعمت های همین لحظه از زندگی مون.
پوشاکی که میپوشیم ، سرپناهی که داریم ، آدمهای خوب زندگیمون که دوسشون داریم ، لوازمی که توی خونه داریم برای زندگی و هزاران هزار مثال دیگه که نعمت هستن توی زندگی همه ماها و شما میتونی راجبشون حرف بزنی و بابتشون سپاسگزار باشی تا بتونی حال دلتو خوب کنی تا بتونی آروم بشی ، تا بتونی ارتعاش سلولهای بدنتو کنترل و تنظیم کنی روی حال خوب تا بتونی به تناسب اندام برسی.
و باید یاد بگیری که هروقت دیدی افکارت از کنترل خارج شده ، و حس کردی که حالت بده ، فورا سلاح پرقدرت کلام رو بیاری توی میدون و ازش استفاده کنی برای رفتن در مدار حال خوب.
- تا حالا چقدر در طول روز سپاسگزار بودی؟
- چقدر تمرین کردی که اگاهانه به چیزی که دوست داری فکر کنی
- چقدر در طول روز راجب رویاهات و اهدافت و چیزهایی که میخوای حرف میزنی؟
- چقدر مطالعه داری روی تناسب اندام؟
- روی نیمه پر لیوان؟
- اصلا بهش فکر کردی که تو حق انتخاب داری؟
که: ۱ : به نجواهای منفی گوش کنی و لحظات بعدی زندگی تو در غم افسردگی و بیماری و چاقی به سر ببری
یا ۲: کنترل کنی و تمرین کنی که ذهنتو ببندی روی اهداف و خواسته ها و نعمت های زندگیت و راجبشون حرف بزنی و بنویسی تا حالت خوب بشه و بری سمت شادی و سلامتی و تناسب اندام؟
چه کسی میتونه جلوی فکر کردن یا فکر نکردن ما رو بگیره؟
میبینی همین چند دقیقه که من داشتم راجب نعمتهای شما صحبت میکردم شما همه اون تصاویر درگیری ها و حال بدی های قبلی تو که به یاد آورده بودی برای همین چند دقیقه فراموش کردی به کل ، حالا فکر کن خودت راجبشون حرف بزنی ، اون موقع چی میشه دیگه.
این قسمت آخر رو با تمرکز بیشتری به حرفام میخوام گوش کنی.
چون همشو گفتم تا برسم به اینجا ، بزرگترین ، قوی ترین ، و مرگبارترین سلاحی که برای نابود کردن افکار منفی میتونی ازش استفاده کنی ، حرف زدن و سپاسگزاری کردن در رابطه با نعمتهایی هست که توی زندگیت هست.
فرکانسی که از سپاسگزاری مرتعش میشه از وجود شما قوی ترین فرکانس انسانی برای رسیدن به حال خوب هست.
پس بهترین کار اینه که وقتی دیدی حالت بده و نمیدونی چته ، و چطور باید این حال بد رو کنترل کنی ، شروع کنی آگاهانه از قدرت کلامت استفاده کنی و سپاسگزاری کنی راجب نعمتهایی که همین الان در وجودت و در زندگیت در جریان هست.
چرا؟ تا حالت خوب بشه دیگه.
بابا این لب و دهن و زبون رو گذاشتن که بچرخونیش و ازش استفاده کنی برای شمردن نعمت هات و حرف زدن راجب رویاهات و خواسته هات و حال خوب.
مگه آدمها به جز حال خوب دنبال چیز دیگه ای هم هستن.
و برای اینکه با معجزه سپاسگزاری بیشتر آشنا بشی کتابی به همین نام نوشته راندا برن رو بهت معرفی میکنم که اگر دوست داشتی بری مطالعه کنی و ازش لذت ببری و در زندگیت معجزه اش رو ببینی.
البته که صحبت کردن در مورد سپاسگزاری در دوره لاغری با ذهن تموم نشده و این تازه مقدمه داستان مفصلی بود که قرار هست در فصل دوم این برنامه از همیاراسپورت ، کلی روش مانور بدیم و ازش استفاده کنیم برای مبدل شدن به یک آپدیت قوی و نسخه بروز شده ای از خودمون.
ولی خب در این اپیزود تا همین جا کفایت میکنه.
خب بریم یه خلاصه ای از این اپیزود بگیم و دفتر این قسمت رو ببندیم.
شما احساس داری ، همونطور که در اپیزودهای قبل هم گفتیم ،احساست هر لحظه داره بهت میگه که حالت خوبه یا نه ، اگر حالت خوبه که روی حال خوب پیش برو.
اگر حالت بده یعنی اینکه باید یه تلاشی کنی تا حالت خوب شه.
تو میتونی خیلی سریع، قوی ترین ابزار و اسلحه رو علیه دشمن بکار بگیری.
اون چیه؟
گفتگو ، کلام ، صحبت کردن ! این صحبت کردن باید روی مطالبی باشه که انرژی مثبتی دارن ، تا اینکه ذهنت افکار منفی قبلی رو رها کنه و برده وار به فرمان شما در بیاد و شروع کنه در خدمت شما کار کردن برروی پروژه ای از افکار مثبتی که شروع کردی راجبش داری حرف میزنی.
و یک بار دیگه میگم ذهن شما برده فرمان های عملی شماست ، وقتی شما داری آگاهانه روی افکار مثبت و نکات مثبت زوم میکنی و راجبشون حرف میزنی ذهن شما مثل یک رباط تحت فرمان افکار منفی و پروژهای منفی در حال پردازش رو رها میکنه و از تمامی توانش برای پردازش کاری که داری الان انجام میدی استفاده میکنه.
یعنی فضای ذهنی شما وقتی که داری راجب نکات مثبت زندگیت اگاهانه صحبت میکنی درگیر این کار شما میشه ، درسته که الان حالتون هنوز بده به خاطر نشخوار منفی ذهنتون در گذشته !! ولی با ادامه دادن افکار مثبت و حرف زدن و نوشتن و هرکار دیگه ای که میتونه ذهنتون رو بگذاره روی انرژی مثبت ، مغز شما پروژه قبلی منفی رو رها میکنه و تمام و کمال میاد به سمت پروژه مثبت الان شما و با ادامه دادن این کار میبینی که یواش یواش از همون لحظه ای که این کار رو میکنی داره حالت هی بهتر و بهتر میشه.
مثل آبی که میریزی روی آتیش از همون اول همه آتیش رو خاموش نمیکنه ولی هرچقدر بیشتر به این کار ادامه بدی میبینی که نه تنها آتیش به طور کامل خاموش میشه بلکه یواش یواش خاکسترهای آتیش تبدیل میشن به کود و تو میتونی باغچه رویایی اهداف خودتو روی همون خاکسترهای آتیش بسازی.
و نکته آخر که یادم رفته بود بگم اینه که شاید با خودت بگی دیگران چی فکر میکنن ، نکنه فکر کنن دیوونه شدم.
ولی خب من بهت قول میدم اگر دیگران فکر کنن دیوونه ای بهتر از اینه که در حال بد باشی و از درون مثل خوره روح خودتو بخوری.
فکر دیگران مال خودشونه و تو کنترلی روش نداری.
برای دانلود فایل صوتی این قسمت ، اینجا کلیک کنید
ولی تو توانایی تغییر دادن حال خودتو به سمت خوبی داری.
تمرین امروزت این باشه که هروقت دیدی حالت بده و نمیدونی باید چیکار کنی بیا آگاهانه با خودت حرف بزن و راجب نعمتهایی که همین الان داری سپاسگزاری کن ، حتی اگر اونقدر اهسته حرف بزنی که فقط خودت صداتو بشنوی بزرگترین اثر مثبت رو روی حال خوب خودت خواهی گذاشت و خواهی دید که این تکنیک چقدر زود حالتو خوب میکنه و انرژی تو مثبت میکنه و ازت میخواد که پاشی تلاش کنی و از این انرژی میتونی استفاده کنی برای وزش کردن و تناسب اندام و رفتن در مدار سلامتی.
دوستون دارم ، اگر از این قسمت خوشتون اومد بگردید همین دوروبرا یه آیکون برای اشتراک گذاری حتما پیدا میکنید.
با چند بیت از فریدون مشیری همتون رو به خدای بزرگ میسپارم.
خداوند یار و نگهدارتون.
گفت دانایی که گرگی خیره سر
هست پنهان در نهاد هر بشر
لاجرم جاری است پیکاری سترگ
روز و شب ما بین این انسان و گرگ
زور بازو چاره این گرگ نیست
صاحب اندیشه داند چاره چیست
ای بسا انسان رنجور پریش
سخت پیچیده گلوی گرگ خویش
وی بسا زورآفرین مرد دلیر
هست در چنگال گرگ خود اسیر
هرگه با گرگش مدارا میکند
خلق و خوی گرگ پیدا میکند
هرکه از گرگش خورد هردم شکست
گرچه انسان می نماید گرگ هست
هرکه گرگش را در اندازد به خاک
رفته رفته می شود انسان پاک
درجوانی جان گرگت را بگیر
وای اگر این گرگ گردد با تو پیر
روز پیری گر تو باشی همچو شیر
نا توانی در مصاف گرگ پیر
مردمان گر یکدگر را میدرند
گرگهاشان رهنما و رهبرند
این ستمکاران که با هم محرم اند
گرگ هاشان آشنایان همند
اینکه انسان هست این سان دردمند
گرگ ها فرمانروایی میکنند
گرگها همراه و انسانها غریب
با که باید گفت این حال عجیب
دانلود و شنیدن دیگر قسمتها:
سلام خسته نباشید از تمام ده قسمت لذت بردم و خیلی آگاهی کسب کردم سپاسگزارم
فصل دوم لاغری با ذهن رو نتونستم توی سایت پیدا کنم ؟
ایشالا به زودی میاد روی سایت مشغول ضبط هستم