اپیزود۱۲-فصل اول-مقایسه سمی (لاغری با ذهن)

همیاراسپورت-لاغری با ذهن-اپیزود12
همیاراسپورت-لاغری با ذهن-اپیزود۱۲

پادکست شماره ۱۲ را از اینجا دانلود کنید

همیاراسپورت-لاغری با ذهن-اپیزود12

همونطور که قبلا هم وعده داده بودیم امروز قرار هست که در رابطه با مقایسه صحبت کنیم. یکی دیگر از مسمومیتهای ذهنی رو بشناسیم و بفهمیم که چطوری مقایسه کردن به ما آسیب میزنه و چطوری میتونیم آگاهانه این داستان رو کنترل و به نفع خودمون تمومش کنیم.

بریم که موضوع امروز رو بشکافیم و از دل اون یه آگاهی خارق العاده و باور سازنده رو بکشیم بیرون برای تجربه زندگی بهتر.

همونطور که شماهم خوب میدونید خیلی از ماها این عادت رو داریم که خودمون رو با دیگران مقایسه میکنیم.

یعنی لباسمون رو ، مدل موهامون ! تیپ ، خونه ، ماشین ، بدن ، چهره ، همسر ، فرزند ، کار، شهر ، سفر و هرچیز دیگه ای رو که در زندگی دیگران به صورت واقعی یا مجازی میبینیم میخوایم به عنوان یه سنگ محک ازش استفاده کنیم و مقایسه کنیم و نتیجه این مقایسه رو بالاخره به نفع یا به ضرر خودمون تموم میکنیم.

بیشترین مقایسه ای که به موضوع ما مرتبط هست ، بحث مقایسه اندام ما با اندام دیگران هست.

در وحله اول این مقایسه با اطرافیان و دوستان و آشنایان اتفاق میافته آدمهای واقعی که توی زندگی مون هستن و ما میشناسیمشون مقایسه میکنیم و در مراحل پیشرفته تر و حاد تر میبینیم که زندگی خودمون رو با زندگی افرادی که در شبکه مجازی زیست میکنن مقایسه میکنیم و این مسموم ترین حالت ممکن هست.(لاغری با ذهن)

همینجا بگم که هیچکسی در شبکه های مجازی از خماری ، از بیماری، از بد حالی ، از فقر ، از بدبختی ، از بدن چاق و چله ، از شکم افتاده بیرون و از حال بد خودش تصاویر و ویدیو منتشر نمیکنه.

در نتیجه وقتی ما میبینیم یه آدمی داره میره باشگاه تمرین میکنه ، یا توی خونه ورزش میکنه ، ما فقط دقایقی کوتاه از زندگی اون فرد رو میبینم و هرگز نمیتونیم از فضای مجازی زندگی و شخصیت و حال اون آدم رو تشخیص بدیم.

اون آدم یه تایمی از روزش یه اتفاقی افتاده توی زندگی اش و همون لحظه یا حالش خوب بوده یا حال خوب رو فیلم بازی کرده گذاشته توی شبکه مجازی ، به هدف و زندگی اون ادم کار ندارما.

میخوام بگم من یه سکانس کوتاه از زندگی یه آدم رو میبینم و بعد میام همه ۳۰ سال سریال روزانه زندگی خودمو با با سکانس سی ثانیه ای که میبینم مقایسه میکنم و این بده!!!!

ببینید ما توی اپیزودهای قبلی راجب ذهن آگاهی و جایگاه شاهد مفصلا صحبت کردیم و گفتیم میتونیم ناظر بر اعمال خودمون باشیم ، یعنی با احساسمون میتونیم بفهمیم هرلحظه حالمون خوبه یا بد و حالا وقتی دیدیم که ذهنمون شروع کرد به مقایسه باید بیائیم بشینیم تجزیه و تحلیلش کنیم و جلوی اون قسمت مقایسه که کاملا منفی هست و باعث حال بدمون میشه رو بگیریم.

مقایسه دو وجه داره یکی مقایسه خودمون با دیروز خودمون ، یکی مقایسه خودمون با امروز دیگران.

هردوی این مقایسه ها یه قسمت منفی و یه بخش مثبت دارن که الان میگم چیه اینا.

اول بریم سراغ مقایسه خودمون ، ببینید گاهی وقتا ما یه دوره ورزشی رو شروع میکنیم برای رسیدن به تناسب اندام ، مثلا من با قد ۱۷۰ وزنی معادل ۱۲۰ کیلو دارم.(لاغری با ذهن)

این یعنی اینکه من تقریبا بین ۴۰ تا ۵۰ کیلو اضافه وزن دارم.

پس برای اینکه به تناسب اندام برسم شروع میکنم به ورزش کردن و کنترل تغذیه.

ابتدای این مسیر کار بسیار سخت هست ، چون من سالها سبک زندگی ای رو داشتم که توش تحرک نبوده ، توش ورزش نبوده ، توش کنترل رژیم غذایی نبوده و توش سالم خوری نبوده.

هرغذایی که دلم خواسته به هر اندازه و هر موقع که خواستم زدم بر بدن، هیچ فعالیت فیزیکی نداشتم و این سبک زندگی مثلا برای ده سال بوده که همین شکل رو داشته.

الان یه دفعه به خودم اومدم دیدم از چارتا پله نمیتونم برم بالا ، کمر درد و زانو درد گرفتم ، سر درد و سرگیجه هم همرا زندگیم شده و میخوام شروع کنم برم حالا این ۴۰ کیلو وزنی رو که توی ده سال سلول به سلول توی بدن من جمع شده بیام آب کنم و به تناسب اندام برسم.

خب میرم پیش مربی میگم یه برنامه تمرینی به من بده می خوام ۴۰ کیلو اضاف وزنم رو بردارم دیگه ، دستت درد نکنه حالا داری زحمت میکشی یه رژیم غذایی هم بهم بده مرسی.

همیاراسپورت-لاغری با ذهن-اپیزود12
همیاراسپورت-لاغری با ذهن-اپیزود۱۲

پادکست شماره ۱۲ را از اینجا دانلود کنید

همیاراسپورت-لاغری با ذهن-اپیزود12

بعد شروع میکنم به ورزش کردنه و میبینیم که وزن من طی دو تا سه ماه از ۱۲۰ کیلو شده ۱۱۰ کیلو و حالا سرعت کاهش وزن من خیلی کم و کم تر شده.

توی این دوماه ورزش کردن روزانه و رعایت رژیم غذایی میبینم منی که نمیتونستم چارتا پله رو برم بالا الان به راحتی همه پله های خونه رو طی میکنم.

منی که خواب منظمی نداشتم الان براحتی شبا میخوابم.

منی که تا مینشستم پای سفره همه چیزو درو میکردم ، الان خویشتن دار شدم و رعایت میکنم.

منی که فشار خونم و چربی خونم بالا بود الان به سطح نرمال رسیده.

منی که انرژی کافی برای انجام کارهای روزانه ام نداشتم الان خیلی حیلی بهتر شدم و زمان های بیشتری رو میتونم به کار بپردازم در صورتی که قبلا نه حال و حوصله داشتم نه انرژی لازم.

منی که سرگیجه و سردرد بعد از خوردن غذا ها میومد به سراغم الان چند وقتیه که دیگه این علائم رو ندارم.

منی که ۱۲۰ کیلو بودم تا سه ماه پیش الان با دو الی سه ماه تلاش۱۰ کیلوگرم وزن کم کردم.

حالا بریم سراغ مقایسه نوع منفی خودمون در گذشته :

  • آدمهای منفی هیچکدام از موهبتهایی رو که الان توضیح دادیم نمیبینن و اینطوری فکر میکنن:
  • وای چرا وزنم کم نمیشه!
  • پس کی میخواد وزنم کم بشه !
  • چرا هرچی تلاش میکنم از ۱۱۰ کمتر نمیشه!
  • من هیچوقت نمیتونم لاغر کنم!
  • بعد میره سراغ مربی اش بهش میگه : مربی جان میشه یه کاری کنی تا دوماه دیگه وزنم کم بشه؟
  • میشه بهم بگی کی به تناسب اندام میرسم؟
  • چیکار کنم که سریع تر وزن کم کنم؟
  • فکر کنم وزنم استوپ شده ، دیگه از این لاغر تر نمیشم.
  • چربی های شکممو ببین ازش متنفرم.
  • پس کی قراره این چربی های غب غبم کم بشه.
  • من شکم و پهلو دوس ندارم
  • من باسن قلبمه و پر دمبه دوس ندارم .

واقعا من وقتی دارم این جملات رو مینویسم خودم انرژی ام منفی میشه و از شما معذرت میخوام که مجبورم برای واضح تر شدن داستان این موارد رو بیان کنم .

مثل جراحی میمونه دیگه یکمی خون و خونریزی داره ولی بعد عمل همه چیز خوب میشه ، بهتون قول میدم.

پس ادامه بدیم.

آره داشتم میگفتم یه آدمی که ده سال ، من حالا کم کمش رو مثال میزنم ، یعنی معادل ۳۶۵۰ روز هیچ گونه برنامه ای برای تناسب اندام نداشته ، الان میخواد توی شش ماه ، تازه شش ماهم خوبه اگر کسی این هدف تو ذهنش باشه ، شش ماه معادل ۱۸۰ روز بیاد همه اون آسیب هایی رو که در طول ۳۶۵۰روز به بدنش زده از بین ببره و پاک کنه.

و بعد میاد نا آگاهانه خودشو مقایسه میکنه با انرژی های منفی.

طبق اپیزود قبل که راجب نیمه پر لیوان صحبت کردیم ، نیمه پر رو نمیبینه و زوم میکنه روی نیمه منفی.

خب چه اتفاقی میافته به نظر شما با توجه به قانون حال خوب مساوی است با اتفاق خوب؟

این آدم وقتی نمیتونه ببینه که خوابش بهتر شده

وقتی نمیتونه ببینه که قلبش قوی تر شده

وقتی نمیتونه ببینه که بدنش ۱۰ کیلو وزن کم کرده

وقتی نمیتونه ببینه آرامشش بیشتر شده

وقتی نمیتونه ببینه انرژی اش مثبت تر شده

وقتی نمیتونه ببینه سردر و کمر درد و سرگیجه و فشار خون و چربی خون و … کم شده و کلی اتفاق خوب و مثبت دیگه توی زندگیش اتفاق افتاده.

نباید به تناسب اندام برسه.

اصلا قانون جهان هستی همینه ، اگر نمیتونی نیمه پر لیوان رو ببینی باید اونقدر دهنت سرویس بشه تا بالاخره تصمیم بگیری انتخاب کنی که نیمه پر لیوان رو ببینی.

به قولی گفتنی : تا زمانی که بازی رو یاد نگیری طبیعت اون رو برات تکرار میکنه.

و تا وقتی که من نتونم نیمه پر لیوان رو ببینم ،این رو با قاطعیت بهتون میگم رفقا ، تا وقتی نتونم با مقایسه های خوب به خودم امید و انگیزه و انرژی بدم ، هرگز به تناسب اندام نمیرسم.(لاغری با ذهن)

یکی از دلایل مهمی که افرد نمیتونن به تناسب اندام و کاهش وزن مستمر خودشون ادامه بدن همین تمرکز برروی نکات منفی هست.

طرف سوار یه ماشینی شده میخواد یه مسیر مثلا ۴۰ کیلومتری رو بره، حالا توی کیلومتر ده ماشینش یکی از چرخاش پنچر شده ، الان به جای اینکه بیاد بگه خدایا شکرت من زاپاس دارم ، خدایا شکرت جک دارم ، خدایاشکرت آچار چرخ دارم ، بیاد راهشو پیدا کنه ، از ابزارها استفاده کنه چرخ رو پنچر گیری کنه و به راهش ادامه بده.

میاد میگه وای عجب آدم بد شانسی هستم من.

عجب آدم بدبختی هستم من.

خاک تو سرم شد.

من دیگه هیچوقت نمیتونم به مقصد برسمو

بدبخت شدم دیگه حالا توی این بیابون گیر افتادم چیکار کنم.

همیاراسپورت-لاغری با ذهن-اپیزود12
همیاراسپورت-لاغری با ذهن-اپیزود۱۲

پادکست شماره ۱۲ را از اینجا دانلود کنید

همیاراسپورت-لاغری با ذهن-اپیزود12

میبینید؟ چقدر منزجر کننده است!!!

فکر شما با این آدم همسفری و توی ماشینش مسافری!

چی بهش میگی؟

چی فکر میکنی؟

بجای اینکه من بیام بگم الهی شکرت ده کیلومتر بدون اینکه آخ بگه این ماشین من رو از میون این همه کوه و جنگل و مسیر خاکی و ناهموار آورد

بالاخره اینجا باید یکمی استراحت میکردم ، یکمی به مناظر اطراف نگاه میکردم ، چنتا نفس عمیق میکشیدم ، یه آب و دونی میخوردم ، و بعدم با خونسردی تمام لاستیک رو عوض میکردم و میرفتم.

این حالت خوب و مثبت قضیه است.

ولی ما متاسفانه میاییم بدترین حالت ممکن رو بررسی میکنیم و یادمون میره که بابا زندگی مقصد نیست ، قرار نیست به جایی برسیم ، درسته هدف داریم و مقصد رو مشخص میکنیم ولی ما همیشه در هر لحظه داریم از خود سفره لذت میبریم ، از اینکه توی بازی هستیم و داریم بازی میکنیم باید لذت ببریم.(لاغری با ذهن)

بذار واضح تر برات بگم:

کسی که  که ۱۲۰ کیلو وزن داره و قدش ۱۷۰ تا هست و میخواد که به ۷۰کیلو برسه ، یعنی میخواد ۵۰ تا وزن کم کنه ،اگر همش بخواد به خودش بگه وای کی بالاخره من به وزن ۷۰ میرسم ، بهتون قول میدم در بهترین حالت ممکن این آدم منصرف میشه و دیگه ادامه نمیده و در بدترین حالت ممکن چون ذهنش روی هدف قفل شده میره میزنه یه بلایی سر خودش میاره چون قانون رو نمیدونه.

مگه کم آدم داشتیم که لیپوساکشن کرده ، که داروهای کاهش وزن مصرف کرده ، که عمل دستگاه گوارش انجام داده برای لاغری و جون خودش رو از دست داده.

برید یه آماری بگیرید یه جستجویی توی گوگل بزنید تا خودتون متوجهه بشید.

پس دوست عزیز من،،، اگر میخوای خودتو مقایسه کنی باید بتونی با نکات مثبت مقایسه کنی و اونهارو ببینی و به کار بگیری.

مثلا وقتی شروع کردی به ورزش سه ماه قبل ده دقیقه بیشتر نمیتونستی همپای ویدیو ورزش کنی ، الانی که سه ماه گذشته اون ویدیوی نیم ساعتی که روز اول برات سخت بود الان شده مثل آب خوردن و بیا به خودت بگو اگر من از صفر به این مرحله از توانایی رسیدم ، پس میتونم بازم فشار تمرین رو بیشتر کنم و نتایج بهتری بگیرم.

اصلا دلیل اینکه ویدویهای ورزشی همیسار اسپورت سطح بندی شده برای همینه.

برای اینه که اونی که تازه کار هست بیاد یواش یواش از سطح یک شروع کنه ،آروم آروم زیرسازی کنه ، قلب و کبد و کلیه و ریه و معده و خون و مغز و عضله و تاندون رو آماده کنه تا بتونه خودشو به چالش بکشه و به نتایج بزرگتری برسه.

حالا درسته سیستم تمرینی که میکرده چربی سوزی بوده ولی ممکنه اون چربی سوزی که فکر میکرد رو نداشته باشه ، ولی کل بدنش آماده شده تا با یه چالش چربی سوزی حرفه ای روبرو بشه که اگر از روز اول میخواست بره سراغ این چالش جدیده هرگز نمیتونست از پسش بر بیاد.

اینارو باید ببینی دوست من ، اینطوری باید خودتو مقایسه کنی.

باید بگی منی که اصلا نمیتونستم شنا بزنم ، به زور چارتا اسکات میزدم ، الان دارم براحتی ۵ تا شنا میزنم و به راحتی ۲۰ تا اسکوات.

پس اگر تونستم تا اینجای کار خودمو بکشم بالا و قوی کنم ، پس همین راه رو ادامه میدم تا باز پیشرفت کنم.

چرا خودمونو زخمی میکنیم با مقایسه های منفی ، چرا این همه حال خوب و اتفاقات خوبی رو که توی زندگی مون با شروع ورزش میافته نمیبینیم و همش خودخوری میکنیم؟

چرا نمیخوایم یه نفس عمیق و راحت بکشیم؟

چرا اینقدر عجله داریم؟

کجارو میخوایم بگیریم؟

ای بابا… بگذریم.

یه نتیجه گیری کلی کنیم راجب موضوع امروز:

اول اینکه تا اونجایی که میتونیم خودمون رو مقایسه نکینم ، چه کاری آخه ؟ از مسیر لذت ببرید و ادامه بدید ، والا خودش خود به خود درست میشه.(لاغری با ذهن)

حالا اگر ذهنت اومد خواست مقایسه کنه ، بیا آگاهانه از نتایج مثبتی که گرفتی بهش بگو ، نه از راههای نرفته ای که قراره بری.

و در آخر تحت هیچ شرایطی خودتو با دیگری مقایسه نکن ، چون حتی اگر هم با کفش اون راه بری و لحظه به لحظه باهاش زندگی کنی هرگز نمیتونی به افکار و باورهای ذهنی اش دسترسی داشته باشی.

ولی میتونی مغز خودتو ، باورهای خودتو ، افکارهای خودتو منظم کنی تا به حال خوب که مساوی است با اتفاقات خوب برسی.

حق پناهت باشه رفیق، امیدوارم هرجایی هستی حال دلت خوب باشه و پر از سلامتی و شادی و آرامش.

راستی چه خبر از دکمه های اشتراک گذاری ، تونستید پیداشون کنید؟!

هربار اشتراک شما و معرفی همیاراسپورت توسط شما میتونه یه آجر به فنداسیون همیاراسپورت اضاف کنه برای وسیع تر شدن.

با یک خداحافظی شما رو به دستان پر مهر خدای بزرگ میسپارم و ازتون دعوت میکنم طبق روال چند بیت شعر بشنوید و راجبش فکر کنید. خدانگهدار.

زندگی ، وزن نگاهی است که در خاطره ها می ماند
شاید این حسرت بیهوده که بر دل داری
شعله گرمی امید تو را، خواهد کشت
زندگی درک همین اکنون است
زندگی شوق رسیدن به همان
فردایی است، که نخواهد آمد
تو نه در دیروزی، و نه در فردایی
ظرف امروز، پر از بودن توست
شاید این خنده که امروز، دریغش کردی
آخرین فرصت همراهی با، امید است
زندگی یاد غریبی است که در سینه خاک
به جا می ماند
زندگی ، سبزترین آیه ، در اندیشه برگ
زندگی، خاطر دریایی یک قطره، در آرامش رود
زندگی، حس شکوفایی یک مزرعه، در باور بذر
زندگی، باور دریاست در اندیشه ماهی، در تنگ
زندگی، ترجمه روشن خاک است، در آیینه عشق
زندگی، فهم نفهمیدن هاست

همیاراسپورت-لاغری با ذهن-اپیزود12
همیاراسپورت-لاغری با ذهن-اپیزود۱۲

پادکست شماره ۱۲ را از اینجا دانلود کنید

همیاراسپورت-لاغری با ذهن-اپیزود12



دانلود و شنیدن دیگر قسمتها:

اپیزود شماره ۱

اپیزود شماره ۲

اپیزود شماره ۳

اپیزود شماره ۴

اپیزود شماره ۵

اپیزود شماره ۶

اپیزود شماره ۷

اپیزود شماره ۸

اپیزود شماره ۹

اپیزود شماره ۱۰

اپیزود شماره ۱۱